تاریخ : پنج شنبه 87/12/29 | 1:13 عصر | نویسنده : روح الامین
شبی
از شبها مردی خواب عجیبی دید. او دید که در عالم رویا پا به پای خداوند
روی ماسه های ساحل دریا قدم می زند و در همان حال در آسمان بالای سرش
خاطرات دوران زندگیاش به صورت فیلمی در حال نمایش است .او که محو تماشای
زندگیاش بود ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یکنفر روی شنها دیده
میشود و آن هم وقتهای است که او دوران پر درد و رنج زندگیاش را طی
میکرده است . بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش راه میرفت رو کرد
و گفت : پروردگارا .. تو فرموده بودی اگر کسی به تو روی آورد و تو را دوست
بدارد در تمام مسیر زندگی کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد پس چرا در مشکلترین لحظات زندگیام فقط جای پای یکنفر وجود دارد ، چرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم ، تنهام گذاشتی ؟
خداوند
لبخندی زد و گفت : بنده عزیزم من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشتهام
. زمان های که در رنج و سختی بودی ، من تو را روی دستانم بلند کرده بودم
تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی.

لبخندی زد و گفت : بنده عزیزم من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشتهام
. زمان های که در رنج و سختی بودی ، من تو را روی دستانم بلند کرده بودم
تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی.

.: Weblog Themes By Pichak :.